این تصویر از مهراد، با همسر و کودک خردسالاش در فرودگاه سانفرانسیسکو، در حال بازگشت به ایران و در سال 1358 بهدلایلی چنان در ذهنم حک شد که گویی همۀ تصویرهای دیگر به آن چفت و بست میشود. تصویر فوق را در مرکز یک بافت بزرگ با پدیدهها و رخدادهای پیش و پس میبینم که دیگر متعلق به مهراد نیست؛ همان فرودگاه را تجسم کنید که همه استادان بخش کتابداری دانشگاه شیراز در کنار دیگر استادان این دانشگاه و بلکه دانشگاههای دیگر در مسیر عکس در حال پروازند؟! از بین پنج دانشجوی بورسیۀ دانشگاه شیراز تنها مهراد است که در مسیر مخالف در حال برگشت است؟! تقریبا همۀ خانوادۀ همسرش، پدر، مادر، برادر و خواهرش سالها مقیم آمریکا هستند و حالا باید در فرودگاه این دو جوان، و نوۀ عزیزشان را به جایی بدرقه کنند که مرکز تحول جهان شده است؟!
این تصویر را عمدا و از همان ابتدا در ذهن مهراد بارها برجسته کردم تا پاسخ وی را از این تصمیم تاریخی بشنوم! آیا از این تصمیم خود و نتیجۀ آن راضی است؟! و همسرش؟ و خانوادهاش؟! به هر حال، این تصویر و تصمیم دیگر شخصی نیست؛ به همۀ ما ایرانیان ربط دارد.
عجیب این که مهراد را بعد از نیم قرن همان جا، و این بار آن سوتر از سکوی پرواز میبینم؛ این بخشی از حس نقصان و ناخوشی است که دارم؛ شاید شما هم! چیزی کم است! در هر چیزی، هر جا، حتا در درونمان، در خودمان؛ و در کار و حرفهای که ما را به هم، به زندگی و به هستی پیوند داده است! در همه جا چیزی نیست یا چیزی را ندارد؛ در کنار همۀ آن چیزهایی که کل یک حرفه، هستی، انسان و خواستهها و ناخواستههایش را میسازد و ما را در کنار هم، و در تلاش با هم میسازد؛ و شاید گاهی در روبروی هم، و در دو مسیر مخالف که هر کدام پروازی است! و برای همان آرمانهایی که میخواهیم؟!
البته استاد مهراد را در آنجا نیز با کار و باری بر دوش میبینم که میخواهد به منزلی دیگر برساند؛ و نیز با خاطراتاش در اینجا، که خود باری است همیشه با آدم؛ حتا اگر به جایی منتقل شود و قرار یابد: چه در این کتاب یا در ذهن و اثر دیگر از او! ....
.... تصویر فوق را میتوان با صدها بافت یا اما/اگر تاریخی بسط و گسترش داد؛ از جمله این که اگر مهراد به ایران برنمیگشت؟! چه میشد اگر مهراد در کنار همۀ آنهایی قرار میگرفت که قرار بر بودنشان بود؟! اگر تعطیلی چند سالۀ دانشگاهها و به نام انقلاب فرهنگی رخ نمیداد؟ و صدها اما/ اگر یا احتمال عینی دیگر که در مطالعات تاریخی مرسوم است؛ مثلا در فلان نقطه تاریخی فلان رخداد را داشتیم یا نه؟! و یا شرایط اجتماعی فلان و چنان بود؟ و ....
همۀ اینها میتواند رویکردی در مطالعۀ تاریخ حرفه، نهادهای اجتماعی و نیز جامعۀ ایران، بهطور کل باشد. چندوچون تاثیر مهراد بر حرفه، تاثیرپذیری او از شرایط اجتماعی و تاریخی، ارزیابی کموکیف تعامل و همکنشی وی با دیگران در درون حرفه و بیرون آن، و دهها پرسش دیگر را نیز میتوان با رویکردهای گوناگون مطالعه کرد.
امیدوارم محققان بیطرف و علاقمند به مطالعات کیفی بتوانند با استفاده از اطلاعات و دادههای این اثر، جشننامۀ مهراد، تاریخ شفاهی کتابداری ایران (از ابوالفضل نجاری) و سایر منابع و روشها چنین پژوهشهایی را انجام دهند. (بخشی از مقدمه )