بخشی از کتاب:
اغلب در فرایند نگارش و پژوهش با محصولات ذهنی مواجهیم که بسیاری از آنها ناخودآگاه به ذهن آمده است. یعنی ذهن ما به قول کریک، داماسیو، کندل و سایر دانشمندان عصبزیستشناسی آگاهی عمدتا محصولات یا نتایج فرایندهای مغزی را نمایش میدهد که بیشتر آنها خودکار و شهودی است؛ حتا اگر آگاهانه شروع شده باشد. بدیهی است که خوبی و بدی نتایج ذهنی، زبانی، نوشتاری، و رفتاری به این وابسته است که چقدر قبلا مطالعه و تجربه کردیم، تا چه حد انباشته از تصویرهای مغزی مناسب و مرتبط با پژوهش و نگارشمان هستیم، و با چه کم و کیفی قبلا تفکر و خردورزی کردیم. البته همین دانشمندان، از جمله دسوسا معتقدند: عواطف هم موجب بیواسطهترین آگاهی ما و هم نیرومندترین منشا استعدادمان برای خودفریبیاند
به همین دلیل، علاوه بر توصیف فرایندها و کنشهای مرتبط با نویسندگی و پژوهشگری تلاش میشود به برخی از خطاها و موفقیتهای نویسندگان و محققان بزرگ اشاره شود که هر کدام آنها درسهایی بزرگ دارند. بیش از نیمی از محتوای کتاب به مثالها و نمونهها اشاره دارد. شاید مهمترین درس بیشتر آنها همین باشد که کارهای بزرگ نتیجۀ مشاهده و مطالعۀ زیاد، تمرین و تکرار برخی از رفتارها و کنشها، توجه و تمرکز، ثبت و ضبط، دستهبندی، ردهبندی، و توصیف تغییرات، تفاوتها، شباهتها، ویژگیها، فرایندها، روابط، و الگوهایی است که اغلب به درستی انتخاب، مشاهده و مطالعه شده باشند. به عبارت دیگر، عادتهای رفتاری درست (اعم از حسی، حرکتی و شناختی) چیزی است که باید بیش از دیگر چیزها به آنها توجه شود. چرا که نتایج درستتر عمدتا محصول رفتار درستتر (اعم از انتخاب درست، راهبرد درست، فرایند درست، یادگیری درست، استدلال درست و غیره) است. بر همین اساس، عمدا مطالب کتاب به شکلی تدوین شد که تا حد ممکن نکتههای مهم و راهبردی، آگاهانه و ناآگاهانه در فرایند مطالعه و تمرینهای مرتبط با آنها هر چه بیشتر تکرار شود تا بخشی از حافظه و مهارت روندی گردد.