.... وقتی از کتابخانههای عمومی صحبت میشود، بیش از هر چیز به کارکردهای اطلاعاتی، دانشی، محتوایی، آموزشی، فرهنگی، و امثال آن تاکید میشود. حتا تاکید بر معماری، ساختمان، و فضای درونی و بیرونی آن نیز حاوی همین پیامی است که از سنخ دانش و فرهنگ و اهمیت آن در همۀ ابعاد زیستی است. به عبارت دیگر، باید تجسم علم و دانش و فرهنگ در سطح محلی، ملی و حتا جهانی، و نشانۀ راهبردهای مدیریت شهری و ملی باشد. برای آشنا کردن ذهنها به چنین راهبردهای ملی و فرهنگی به ساختمانهایی چون برج آزادی و برج میلاد اشاره میشود.
چنین طرحهایی نشان قدرت علمی و فرهنگی یک ملت است و آن را با جان و دل و با استفاده از تمام توان ملی و حتا جهانی نمادسازی میکنند. حتا در درون همین فضاها با میلیاردها هزینه نیز عمدا و عمدتا فعالیت فرهنگی میشود تا تجاری.
کتاب و کتابخانههای عمومی در این میان وجهۀ دیگری دارد؛ مردمیتر است؛ نمادینتر است؛ حتا برای کسب وجهۀ سایر نمادهای فرهنگی نیز به درون آنها کوچانده میشود؛ از برج میلاد و آزادی، و هر ساختمان و مجتمع بزرگ دیگر تا پارک، فضای سبز، سینما، مدرسه، دانشگاه، و غیره و غیره. در این زمینۀ خاص هیچ نهاد و کشوری حساب پول و منافع معمول تجاری را نباید بکند، که اگر کرد بیخردی است و بیتوجهی به پشتوانههای ملی، فرهنگی و علوم و فنون و دانش نهفته در آنها طی قرنها و هزارهها. دانشی مجسم (جسمانیشده) که یک سوی آن در نمادهای فرهنگی و فیزیکی مرتبط با آن است و سوی دیگرش در ذهن و جسم و روان انسانها. و به همین دلیل است که اگر این سازههای فیزیکی و ذهن هدایتگر آنها ناساز باشد، روح آدم و جامعه را میخراشد؛ و برعکس آن نیز زیبا، نشاطآور، نوازشگر، حامی، باقی، انگیزهبخش و تحرکآفرین خواهد بود. و همۀ اینها حتا تا ناخودآگاه آدم و جامعه نیز رسوخ خواهد کرد. آسان است که بفهمیم بسیاری از خوشیها و ناخوشیهای روزمره نیز به همین سازهها، و از هر نوعی وابسته است که اغلب تاثیر بسیاری از آنها ناخودآگاه است؛ یعنی آگاهی جاری نسبت به آنها نداریم. اغلب زمانی به خود میآییم که خوشی و ناخوشی، سفره گسترده است. به همین دلیل است که در طراحی فضاها و سازههای فرهنگی و دولتی و حتا نمای بیرونی هر سازهای و هر محیطی نهادهای شهری و دولتی مداخلۀ قانونی میکنند تا تاثیر آنها مثبت و انرژیبخش باشد و همیشه در همه جا آگاهانه و ناآگاهانه حاضر.
توجه به ساختمان، معماری و فضای کتابخانههای عمومی از منظر روانی در این اثر نیز آگاهانه و ناآگاهانه بر مدار فوق بوده است. به جرات میتوان گفت چیزی به اندازۀ کتاب و کتابخانههای عمومی (از کودکان تا بزرگسالان) توان انعکاس فرهنگ گذشته و چشمانداز آیندۀ یک ملت را ندارد؛ هم از نظر گستردگی و هم کارکردهای گوناگون زیستی (از فرهنگی تا سایر جنبههای اجتماعی و غیره).
ساختمان و معماری کتابخانههای عمومی باید بتواند احساسات، عواطف و انگیزههای روانی کاربران، استفادهکنندگان و حتا رهگذران را از جنبههای مختلفی که در عبارات فوق به آنها اشاره شده است، تحریک کند و به جنبش درآورد. معماری فضاهای عمومی از جمله، کتابخانههای عمومی آنگاه معنا دارد که پدیدهها بر مدار حسِ تعلق در این فضاها بچرخند و فضای آنها برای افراد استفادهکننده مورد احترام باشند.... (بخشی از مقدمه کتاب)