زمانی که مشغول تکوین طرح طبقه¬بندی خود در زمینه پدیده های مورد مطالعه دانشمندان بودم، این پرسش در ذهنم جرقه زد که آیا می توان نظریه ها و روشهای علمی را نیز به همین سبک و سیاق طبقه بندی نمود. اهداف مشترکی را برای طراحی چنین طبقهبندیهایی می توان متصور شد: آگاه ساختن دانشمندان و دانشجویان از دامنه احتمالات، فراهم نمودن بستر لازم برای قراردادن مطالعات فعلی آنها در چارچوب فعالیتی علمی با ابعادی به مراتب وسیع تر، و ترویج مطالعات میانرشته ای. فریاد «کشف کردم، کشف کردم» زمانی برای من طنین انداز شد که به اهمیت طرح پرسش¬های 5 دابلیو/W یا پنچ «چه»– چه کسی، چه چیزی، چه مکانی، چه زمانی، و چرا- در زمینه تکوین یک گونه شناسی قدرتمند از نظریههای علمی پی بردم (فصل 3). از طریق پرسش¬های پنج «چه»، علاوه بر
برجسته نمودن نقاط ضعف و قوت انواع نظریه های علمی، امکان شناسایی نقاط ضعف و قوت روشهای علمی نیز فراهم آمد (فصل 4). این طرحهای طبقه بندی، با بیانی مختصر و استدلالی مُتقن، درصدد اعلام این واقعیت است که دانشمندان و جوامع علمی باید در پژوهش¬های خود، از روشها و نظریه های علمی مختلفی بهره برداری نمایند.
دستیابی به موفقیت¬هایی از این دست موجب شد تا به قول الین یانگ که اظهار داشت دنیا از دید پسربچه¬ای با یک چکش جدید، تماماً به شکل میخ جلوه می کند، به فکر تعمیم نتایج مطالعات خود به دیگر جنبه های علم بیفتم. در حقیقت، طرح پرسشهای پنجگانه از خود علم، حاکی از این واقعیت است که کسب شناخت نسبت به فعالیتهای علمی از منظر پدیده¬ها، داده-ها، نظریه ها، روشها و رویه ها، با کیفیت به مراتب بهتری صورت می پذیرد (فصل 1). در فصل 2 سعی شد به کمک طرح پرسشهای پنجگانه، بستر لازم برای پرداخت علمی به موضوع پدیده ها و داده ها فراهم گردد. در فصل 5، بار دیگر با بهرهگیری از فن پرسشهای پنجگانه، خطاها و سوگیری¬های احتمالیِ تأثیرگذار بر روند طرح¬های تحقیقاتی، طبقه بندی شده است. پس از ارائه این طرحهای طبقه بندی مختلف، در گام بعد، تصمیم بر آن شد تا درباره زمینه ارتباط طرحهای یادشده با یکدیگر بحث شود: اینکه چه ارتباطی میان انواع پدیده ها، داده ها، نظریه ها، روشها و رویه های علمی برقرار است و یا باید برقرار باشد؟ در فصل 6 به این مهم پرداخته شده است.
تکوین طرحهای طبقه بندی، صرفاً برای کاربرد درونی خود آنها صورت پذیرفته است. فصل 8، ناظر به چکیده ای است از مزایای فردی و گروهی طبقه بندی¬های یاد شده. درکنار هم قراردادن این طبقه بندیها، بر لزوم برخورداری از یک فعالیت علمی ممتاز صحه می گذارد؛ فعالیتی که در آن اعضای جوامع علمی به سمت بسط دامنه پدیده ها، داده ها، نظریه ها، و روشهای علمی سوق داده می شوند، فعالیتی که در آن با هوشیاری دانشمندان نسبت به خطاها و سوگیریها، تأثیرات منفی آنها به کمترین حد ممکن میرسد، و دست آخر، فعالیتی که در آن، پژوهشهای مختلفِ دانشمندان علوم تخصصی، در قالب یک کل یکپارچه در هم ادغام می شوند. وحدت علمی، در اغلب موارد، به اشتباه، در بکارگیری یک نظریه یا روش علمی واحد جستجو شده است. رویکرد کتاب حاضر بر این موضوع استوار است که علم در قالب مجموعه ای متناهی و درهم تنیده از پدیده ها وحدت می باید و برای پرداخت به آنها می توان از مجموعه ای تکمیلی و متناهی (البته بزرگ) از انواع داده ها، نظریه ها، و روشهای علمی سود جست. در سرتاسر کتاب و به شکل خلاصه تر در فصل 8، موضوع نحوه توسعه علم دستمایه کار نگارنده قرارگرفته است. (از مقدمه نویسنده)